سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های جالب - پادشاه خوبان
 RSS  :: منزل :: ارتباط با پادشاه :: پروفایل :: پارسی بلاگ
دانش سه گونه است: کتابی گویا و سنّتی دیرینه و«نمی دانم»[=اقراربه نادانی] . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
  • پیوندهای روزانه
  • هر چی که باش حال می کنی [508]
    بجای بنزین ، گاز بزن [196]
    [آرشیو(2)]


  • تعداد بازدیدهای پادشاه
  • - تا حالا انقدر اینجا بودند: 227960 عزیز
    - امروز انقدر اینجا هستند: 4 عزیز
    - دیروز انقدر اینجا بودند: 6 عزیز

  • درباره پادشاه
  • نوشته های جالب - پادشاه خوبان
    تحصیلدار
    سلام این وبلاگ فقط از روی سرگرمی ایجاد شده و هیچ گونه قصد مطرح شدن و اذیت کردن و اینا نیست به جون خودم راست میگم... حالا می بینید که همینطوره . از شمایی که همین الان قدم رنجه فرمودین و به وبلاگ من اومدین خواهش می کنم تا آخر منو همراهی کن چرا؟ چون قول میدم بهت خوش بگذره. و در آخر خواهش می کنم که برای هر پست نظرتو در بخش شما چه فکر می کنید بنویسید تا هم سطح خودمو بدونم تا سطح سلیقه ی شمارو اینجوری میشه که یه وبلاگی میشه در خور پسند همتون. پس منتظر نظرهای شما هستم...

  • لوگوی پادشاه
  • نوشته های جالب - پادشاه خوبان

  • همراهان پادشاه
  • بیا با هم تا به دریا برسیم

  • لوگوی همراهان پادشاه






  • زودتر دست به کار شوید!!
  •  

  • الصلوه عمود الدین

  • بایگانی رو از دست ندی
  • دانلود فیلم بانوی انتقام جو (یانگوم)
    عکسهای داغ داغ
    عکسهای جالب
    موبایل و مخلفات ...
    نوشته های جالب
    خبرها و سیاست
    دانلود موزیک

    ? قوانین مورفی یا شایدم قوانین تو!
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 2:7 صبح
  • قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن :
    - اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.
    - هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست .
    - وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد.
    - هر کاری بیش از آنچه فکرش را می کنی دو برابر آنچه باید وقت می برد.
    مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد.
    - هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن.
    - اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا
    می شود و کارت را خراب می کند .
    - در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام
    دادن آن نود درصد است.
    - وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و... همیشه دیرتر از موعد
    حرکت می کنند مگر آن که شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفته
    اند.
    - اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای .
    - احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد .
    - هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول
    کار دیگری را انجام دهی.
    - اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیرقابل دسترس مثل کانال آب یا
    دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) می افتند .
    - مادر همیشه راه بهتری برای انجام کارتان پیشنهاد می کند البته بعد از
    اینکه کار را به سختی انجام داده باشید.
    - هر چه بیشتر سعی کنید چیزی را از مادرتان پنهان کنید او بیشتر به وب کم
    شبیه می شود.
    - 80% امتحانات پایان ترم براساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.
    - وقتی قبل از امتحانات نکات را مرور می کنی مهمترین شان ناخوانا ترینشان است.

    قوانین اتوبوسی مورفی :
    - اگر تو دیرت شده اتوبوس هم دیر می آید .
    - اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید. اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.
    - اگر بلیت نداشته باشی پول خرد هم نداری. وقتی پول خرد داری که بلیت هم داری.
    - هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال
    این که درست راهنمایی ات کند کمتر خواهد شد .
    - مدت زیادی منتظر اتوبوس می مانی و خبری نیست پس سیگاری روشن می کنی. به
    محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می رسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن
    کنی اتوبوس می رسد(
    - اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می آید.

    قوانین کامپیوتری مورفی :
    - دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود .
    - اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری
    خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد .

    قوانین عاشقانه ی مورفی :
    - همه خوب ها تصاحب شده اند ، اگر تصاحب نشده باشند حتما دلیلی دارد .
    - هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد، فاصله اش از تو بیشتر است.
    - شعور ضربدر زیبایی ضربدر در دسترس بودن مساوی عددی ثابت است. ( که این
    عدد همیشه صفر است. (
    - میزان عشق دیگران نسبت به تو نسبت عکس دارد با میزان علاقه تو به آنها.
    - چیزهایی که یک زن را بیش از هر چیز به مردی جذب می کند همانهایی اند که
    چند سال بعد بیشترین تنفر را از آنها خواهد داشت .

    فلسفه مورفی
    " لبخند بزن... فردا روز بدتریه "
    و اما سرنوشت خود آقای مورفی :
    یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه. اون شب تو
    بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می
    زنه بقل که بقیه رو با تاکسی بره. همینجوری ریلکس کنار بزرگراه واستاده
    بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده تپٌی می
    زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده . حالا فکر کن با
    یه لباس سفید کنار یه بزرگراه شلوغ واستاده باشی. بعد یه گاگولی در جهت
    مخالف بیاد بهت بزنه و بمیری . احتمالا موقع جون دادن این جمله ی معروفش
    روی لبش بوده :

    "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه او همون یه راه رو پیدا می کنه"

    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? آیا خدا تو هستی؟
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 1:52 صبح
  •  

    یک مرد جوان در جلسه روز چهارشنبه مدرسه کتاب مقدس  شرکت کرده بود. شبان در مورد گوش شنوا داشتن و  اطاعت کردن از خدا صحبت می کرد. آن مرد جوان متعجب از خود پرسید: " آیا هنوز خدا با مردم حرف میزند؟ 
          بعد از جلسه با یکسری از دوستانش برای خوردن قهوه و کیک بیرون رفتند و در آنجا با هم در مورد این پیغام گفتگو کردند. خیلی ها می گفتند که چگونه خدا آنها را در زندگیشان هدایت کرده است.
          حدود ساعت ده آن مرد جوان با اتومبیل خود به طرف  خانه حرکت می کند. همانطور که در ماشین نشته شروع به دعا کردن می کند: " خدایا اگر تو هنوز با مردم حرف میزنی لطفاً با من نیز حرف بزن. من گوش خواهم  کرد و تمام سعیم را خواهم کرد که مطیع تو باشم."
         
         همانطوریکه در خیابان اصلی شهرشان رانندگی می کرد ناگهان احساس عجیبی می کند که یکجا بایستی بایستد تا مقداری شیر بخرد. او سر خود را تکان داده و میگوید: " آیا خدا تو هستی؟ " چونکه جوابی نمی گیرد  شروع می کند به ادامه دادن به رانندگی. ولی دوباره همان فکر عجیب:" مقداری شیر بخر. " مرد جوان به یاد داستان سموئیل می افتد که چگونه وقتی خدا برای
         اولین بار با او حرف زد نتوانست صدای او را تشخیص دهد و نزد عیلی رفت چونکه فکر میکرد که او با او حرف میزد.
         او گفت: "باشه خدا اگر این تو هستی که حرف میزنی  من شیر را می خرم." به نظر اطاعت کردن آنقدرهم سخت نبود چونکه بهرحال او میتوانست از شیری که خریده  استفاده کند. پس او اتومبیل را متوقف کرد و مقداری  شیر خرید و به راهش به طرف خانه ادامه داد.
          وقتی خیابان هفتم را رد می کرد دوباره الزامی را در خود حس ک
    رد:" بپیچ به این خیابان" او فکر کرد که این دیوانگی است و از آنجا گذشت. دوباره همان احساس، پس او فکر کرد که باید به خیابان هفتم برود  پس چهارراه بعدی را دور زد تا به خیابان هفتم برود  و به حالت شوخی گفت: " باشه خدا اینکار را هم می کنم. "
         وقتی چند ساختمان را رد کرد احساس کرد که آنجا بایستی توقف کند. وقتی اتومبیل را به کناری گذاشت  به اطراف نگاهی انداخت. آن منطقه حدوداً تجاری بود. در واقع بهترین منطقه شهر نبود ولی بدترین هم نبود. اکثر مغازه ها بسته بودند و بیشترچراغهای خانه ها نیزخاموش بودند که بنظر همه خواب بودند.
         او دوباره حسی داشت که می گفت: " شیر را به خانه  روبرویی ببر." مرد جوان به خانه نگاهی انداخت.
         خانه کاملاً تاریک بود و به نظر می آمد که افراد آن خانه یا در خانه نبودند و یا خوابیده بودند. او
         در ماشین را باز کرد و روی صندلی نشست. " خداوندا این دیوانگیست. الان مردم خوابند و اگر
         الان آنها را از خواب بیدار کنم خیلی عصبانی  میشوند و بعد من مثل احمقها به نظر می رسم. "
         بالاخره او در اتومبیل را باز کرد وگفت: " باشه  خدا اگر این تو هستی که حرف می زنی من میرم جلوی در و شیر را به آنها می دهم ولی اگر کسی سریع جواب
         نداد من فوراً از آنجا میرم. "  او ازعرض خیابان عبور کرد و جلوی در رسید و زنگ در
         را زد. صدایی شنید مردی به طرف بیرون فریاد زد و  گفت: " کیه؟ چی می خواهی؟ " و قبل از اینکه مرد جوان فرار کند در باز شد.  مردی با شلوار جین و تی  شرت در را باز کرد و بنظر که از تخت خواب بلند شده  بود. قیافه عجیبی داشت و از اینکه یک مرد غریبه در  خانه اش را زده زیاد خوشحال نبود. گفت: " چی می خواهی؟ " فرد جوان شیر را به طرفش دراز کرد و گفت:
         "براتون شیر آوردم. "  آن مرد شیر را گرفت و سریع داخل خانه شد. زنی همراه با بچه شیر را گرفت و به  آشپزخانه رفت و آن مرد هم بدنبال او. بچه مدام
         گریه می کرد و اشک از چشمان آن مرد سرازیر بود. مرد درحالیکه هنوز گریه می کرد گفت: "ما دعا کرده بودیم چونکه این ماه قبضهای سنگینی را پرداخت
         کردیم و دیگه پولی برای ما نمانده بود و حتی شیر نیز برای بچه مان در خانه نداریم. من دعا کرده بودم و از خدا خواسته بودم که به من نشان بدهد که چگونه شیر برای بچه ام تهیه کنم." همسرش نیز از  آشپزخانه فریاد زد: "من از او خواستم که فرشته ای بفرستد تا برای ما شیر بیاورد، شما فرشته نیستید؟ "
         مرد جوان دست خود را به جیب برد و کیفش را بیرون آورد و هرچه پول در کیفش بود را در دست آن مرد  گذاشت و برگشت بطرف ماشین در حالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود. حالا دیگر می دانست که خدا به دعاها جواب می دهد. این کاملاً درست است. بعضی وقتها خدا خیلی چیزهای
         ساده از ما می خواهد که اگر ما مطیع باشیم قادر خواهیم بود که صدای او را واضحتر بشنویم. لطفاً گوش شنوا داشته باشید و اطاعت کنید تا اینکه برکت بگیرید  )


    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? زن خیانتکار ، مرد سعودی
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 1:50 صبح
  • تنیبه مسالمت آمیز زن خیانتکار به روش مرد سعودی

    مرد سعودی که در یک پاساژ مجلل به همراه همسر و کودکانش مشغول خرید بود ، با اقدام خود حاضران در این مرکز خرید را شگفت زده کرد .

    به گزارش روزنامه "الریاض"‌سعودی ،‌این مرد عرب به همراه همسر و سه کودکش به یک مرکز معروف خرید رفته و با فاصله ای از همسر خود مشغول خرید لباس های مردانه بود که در این بین ، مرد جوانی را می بیند که با نزدیک شدن به همسر وی ،‌ کاغذی به او می دهد و زن نیز آن را گرفته و در کیفش می گذارد و جوان به سرعت از آنجا دور می شود .

    با مشاهده این صحنه ، مرد سعودی به سراغ همسرش می رود و محتویات کیفش را بر روی زمین می ریزد و با پیدا کردن کاغذ متوجه می شود که مرد جوان شماره تلفنش را به وی داده است .

    در پی این ماجرا ، مرد عرب ،‌با خونسردی تمام به سراغ صندوقدار فروشگاه رفته و از وی می خواهد میکروفن بلندگوی های آنجا را به وی دهد و سپس با صدای بلند و از طریق بلندگو های فروشگاه می گوید: آقایان!خانم ها!من فلانی پسر فلانی هستم و همسرم هم فلانی دختر فلانی است ، همه شما شاهد باشید که من در اینجا او را "سه طلاقه " کردم و دیگر بازگشتی در کار نیست .

    وی پس از این اقدام ‌، در میان ناباوری مردم ، همسر و فرزندانش ، از فروشگاه بیرون رفت ، به تنهایی سوار بر خودرو خود شد و آنجا را ترک کرد

    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? آخرالزمان با سینمایی کم فروغ
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 1:27 صبح
  • نگاهی به سینمای 2007
    و اینک آخرالزمان با سینمایی کم فروغ



     

    در بررسی سینمای سال 2007 که ساعتی پیش آن را پشت سرگذاردیم ، به خصوص در سینمای آمریکا به دو جریان عمده برمی خوریم که تقریبا اغلب پرده های سینمای امسال را به تسخیر خود درآورده بود. اگرچه در کنار این دو جریان اصلی ، خرده جریان های دیگر نیز یافت می شدند ولی در میان هیاهو و جار و جنجال دو جریان دیگر جای چندانی نیافتند.
    اولین جریان ، فیلم هایی است موسوم به آثار آخرالزمانی که چند سالی است تولیدشان در هالیوود رونق گرفته و خصوصا در سال 2007 این جریان به اوج خود رسید. بنابراعتقاد و باور و مکتب فکری که ساخت این دسته از فیلم ها را باعث می شود و از گروهی پروتستان های آمریکایی به نام اوانجلیست ها منشاء می گیرد ، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل) ، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعود فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان براین باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظرشان بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است.
    اوانجلیست‌ها (مسیحیان صهیونیست ) براین باورند که مسیح (ع) دوباره ظهور می‌کند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی حکومت آنان تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد.طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است!!
    شاید از همین رو بود که ساخت فیلم های مبلغ این نوع طرز تفکر در سال 2007 به اوج خود رسید و اکران سینماهای آمریکا و غرب در این سال مشحون از این دسته آثار سینمایی بود.

    ادامه مطلب...

    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? روی پیغامگیر امام زمان
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 1:25 صبح
  • روی پیغامگیر امام زمان
     

    ساعت13:35ظهر
    الو ... مهدی جون سلام.من صادقم.آره همون صادقی که پیش هر کی دروغ بگه پیش تو نمیتونه خالی ببنده.من نه بچه جردنم نه مامانم الگانس داره. من تنها پسر ننه مولودم همونی که 6 ساله هر سه شنبه میام و شفاش رو از تو میخوام. آخه من کیو دارم بعد از بابای خدا بیامرزم جز این ننه تنها و بی کس؟
    یادته اوندفعه اومدم حرمت جمکرون و اونقدر به گنبد مسجدت نگاه کردم که خوابم برد بعد تو خواب دیدم ممد آقا بقالی محلمونو میگم?آره دیدم اون شفا گرفته و دیگه فلج نیست.تو خواب گفتم داش مهدی.امام زمان خوشگل خودم دمت گرم.روح شش تا بچه قد و نیم قدو شاد کردی اما حیف ?اون فقط یه خواب بود.یعنی میشه؟ بی خیال?
    ولی میخواستم بهت بگم هنوزم دوستت دارم.چون میدونم هیچ کار تو بی علت نیست.حتما صلاحی توشه.باشه? ما هم راضی هستیم به رضای اون.هرچی خیره.چاکر همیشگیتون .صادق .


    ساعت 8:20صبح
    الو? الو سلام.امام جون من علیم.همونکه امروز نماز صبحش رو خواب موند.آره خودم میدونم دفعه اولم نیست اما امام جون باور کن من خیلی خسته بودم .آخه دیروز تا ساعت 1:35 دقیقه نصف شب داشتم به خانم همسایه تو اثاث کشی کمک میکردم.تو که خودت شاهد بودی ?اون دست تنها بود.میدونم دلیل نمیشه ولی تو قول بده از دستم ناراحت نشدی منم قول میدم کاهل نمازی نکنم.قول میدم قول مردونه...


    ساعت 11:20صبح
    االو سلام.صدامو میشنوی ؟ آره حتما میشنوی.فکر کنم صدام براتون آشنا باشه .من همون دختری هستم که دیروز با مادرش دعوا کردویک فحش هم نثارش کرد? آره من همونم.میدونم شاید دلت نخواد دیگه حتی صدامو بشنوی حقم داری گرچه هر چی فکر میکنم میبینم تو مثل ما نیستی کینه شتری از کسی به دل نمیگیری.اما باور کن من نمیخواستم.تو که میدونی چقدر از اینهمه درس خوندن و دانشگاه رفتن خستم .آره میدونم من دروغ گفتم .من خیلی هم از تمیزی خوشم میاد .مگه میشه کسی از تمیزی بیزار باشه ؟ولی باور کن حوصله تمیز کردن اتاقم رو نداشتم .شایدم مامانم حق داره خوب ااونم خسته شده بسکه آشغال های اتاق من رو تمیز کرده .ولی لااقل این میون تو دیگه از من ناراحت نباش .من میخوام کمکم کنی تا با کمکت دیگه بیجا عصبانی نشم .کمکم میکنی امام جونم؟راستی یادم رفت بگم .من روناکم.گرچه حتما صدامو شناختی?حالا به نظرت مامان منو میبخشه؟


    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? ویژگیهای ناملموس موفقیت
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 1:21 صبح
  • ویژگیهای ناملموس موفقیت


    چه در حال شروع شغل تازه ای باشید، چه شغل قبلی خود را ادامه دهید، شالوده های اساسی برای رسیدن به موفقیت، همواره یکسان هستند. موفقیت دارای خصوصیات منحصر به فردی است که همواره شما را به سوی سطوح بالاتر هدایت میکند. اما به راستی این خصوصیات چطور در زندگی شغلی افراد سایه می افکنند و به راحتی دو فرد با توانایی های یکسان را از یکدیگر جدا می سازند؟ و یا اینکه چطور ممکن است فردی که به نظر از لیاقت و شایستگی کمتری برخوردار می باشد نسبت به فردی که از تمام امتیازات علمی برخوردار است، بیشتر پیشرفت کرده و مقام بالاتری را از آن خود سازد.
    اگر شما تصور می کنید چنین اتفاقاتی جزء محالات هستند، بهتر است برای چند لحظه خواندن را متوقف کنید و یک بار دیگر با دقت بیشتری به آن فکر کنید. برای نمونه، به طور حتم حداقل می توانید یک نفر را پیدا کنید که اخیراً به محل کار شما وارد شده باشد؛ شاید کسی از نظر شهرت آکادمیک نتواند به پای او برسد، اما خودتان مشاهده کردید که متاسفانه قادر به بروز توانایی هایش نیست و همیشه در این راه شکست می خورد.
    اگر شما از نظر توان علمی به نقطه قابل قبولی رسیده و قصد دارید در برابر افرادی که توانایی ها و مهارت هایشان از شما بالاتر است، عرض اندام کنید، باید بر روی ویژگی های ناملموس موفقیت حساب باز کنید و برای پیشرفت از آنها کمک بگیرید.
    ادامه مطلب...

    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? خانم ها ببینند ... جدی میگم!
  • تحصیلدار شنبه 86/10/15 ساعت 12:18 صبح
  • چگونه عیب های بدن خود را با لباس مناسب بپوشانید

     
    خانم ها ، چه لباسهایی شما را بلندتر نشان می دهد
     
    شما با پوشیدن کفش های پاشنه بلند می توانید تنها چندین سانتی متر به قد خود بیفزایید. درست است که آنها بسیار عالی هستند و شما را بلندتر نشان می دهند، اما قطعا پای شما را اذیت می کنند و به آن آسیب می رسانند. پس اگر می خواهید که بلندتر به نظر برسید، به این نکات توجه کنید:
     
    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? رویدادهای فرهنگی 2007
  • تحصیلدار پنج شنبه 86/10/13 ساعت 2:54 صبح
  • بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? هدیه خریدن برای آقایون
  • تحصیلدار پنج شنبه 86/10/13 ساعت 2:44 صبح
  • شش راه ساده و جالب جهت انتخاب هدیه برای اقایون

     

    معمولاً خریـدن کادو برای آقـایـون کــار ساده ای نیست؛ اما همچـنان که تعطیلات نزدیک می شـود و زمان تهیه کـادو فــرا می رسد (چه آنرا دوست داشته بــاشیم چه نداشته باشیم) باید به این فکر باشیم که  معمای "چه چـیز می تـوانـم بـه او هـدیـه بـدهـم کـه دوسـت داشته باشد؟" را به هر نحوی که شده حل نماییم.

    اگر همسری دارید که هر چیزی که فکرش را می کنید، دارد (البته بجز یک لامبورگینی نیم میلیون دلاری)، یا یک برادر که هر روز سرگرمی هایش را تغییر می دهد، و یا پدری که به شما می گوید هیچ چیز نمی خواهد برایش بخرید – به ویژه چیزهایی که خیلی دوست می دارد – بنابراین در این شرایط، تهیه کادوی مورد علاقه هر یک از افراد مذکور، کار واقعاً چالش آمیزی است.

    هر چند هیچ هدیه مناسبی وجود ندارد که به وسیله آن بتوان تمام آقایون را راضی نگه داشت، اما این 6 نکته شما را با ذهنیت خرید هدیه آشنا می کند و به شما کمک میکند هدیه ای را برایشان انتخاب کنید که از ته دل آنرا دوست بدارند.

    1- به کارایی فکر کنید نه به احساستی که القا می کنند

    پروفسور "مارگارت راکر" دارای دکترای روانشناسی و متخصص در امورد هدایا، معتقد است  که: "در روابط میان جنس های مخالف، باید به این نکته توجه داشت که آقایون تصور می کنند کادو تنها یک مبادله اقتصادی است."

    در حالی که ممکن است یک خانم از خانه ای پر از گل رز حیرت زده شود، یک مرد، بیشتر از هدیه ای خوشش می آید که بتواند آنرا نگهداری کرده و از آن استفاده کند. حالا به نظرتان چوب های بیلیاردی که ستاره های زیبا روی آن نقاشی شده باشند، و یا یک جفت دمپایی رو فرشی جدید چطور است.

    2- ببینید چه می خواهد

    همانطور که میدانید خانم ها زمانیکه کادویی را می خواهند معمولاً در لفافه به آن اشاره می کنند و سعی می کنند با اشاره غیر مستقیم توجه آقایون را به سمت آن جلب کنند، اما آقایون هیچ علاقه ای به انجام این کار ندارند، آنها دقیقاً چیزی را که میخواهند، به زبان می آورند. به جای اینکه وقت خود را تلف کنید و به دنبال یک "سورپرایز" برای آنها باشید، فقط چیزی که آنها می خواهند را برایشان تهیه کنید و خواهید دید که این مطلب آنها را بیش از پیش خوشحال می کند

    نکته اصلی در اینحا این است که ببینید او چه می خواهد و همان را برایش تهیه کنید، نه چیزی که خودتان دوست دارید را بخرید. (یا چیزی که فکر می کنید برایش مناسب است)

    3- به علایق او توجه کنید

    ما به دنبال خرید کادویی کاربردی برای آقایون هستیم به همین دلیل باید مطمئن شویم که او به آن علاقه دارد. اگر احساس می کنید به ورزش علاقه دارد، می توانید برایش بلیط های یک مسابقه ورزشی را که دیگر در بازار موجود نیستند را خریداری کنید و یا وسایل ورزشی خاطره آمیز (مثلا توپ فوتبالی که عکس تیم قهرمان مورد علاقه اش روی آن حک شده باشد) را برایش تهیه کنید. مردی که باغبانی را دوست داشته باشد، یک وسیله باغبانی و یا یگ گیاه کمیاب، او را بیش از پیش خوشحال خواهد کرد. آیا او به تماشای فیلم علاقمند است؟ شاید یک DVD Player و یا سیستم صوتی دالبی و یا حتی چند تا CD و DVD برایش جالب تر از هر وسیله ی دیگری باشد.

    4- از هدایای معمولی پرهیز کنید

    این قانون همانطور که برای خانم ها کاربرد دارد، در مورد آقایون نیز صحت دارد. بیشتر مردم، از جمله آقایون، هیچ ارزشی برای کادوهای رایج و پیش پا افتاده قائل نیستند.

    این قبیل هدایا، مانند: جوراب و لباس زیر که هر سال به او می دهید به عنوان کادوهایی " کم ارزش" شناخته می شوند و طرف مقابل احساس می کند که شما برای تهیه آنها هیچ تلاشی نکرده و هیچ زحمتی به خودتان نداده اید؛ به گفته "راکر" همه این نوع کادوها به یک چشم دیده می شوند.

    راکر می گوید: "اگر هدیه مورد نظر شما، همان کادویی باشد که در جا رختی نگهداری می کنید، می توانید آنرا به هر کسی که می خواهید بدهید و ارزش خاصی نخواهد داشت."

    5- چیز جالبی در آن وجود داشته باشد

    هر چند تعداد بسیار زیادی از آقایون برای یک کادوی کاربردی ارزش بسیار زیادی قائل می شوند (یک دست لباس کار جدید، لوله آبیاری، و ...) اما اگر بخواهیم کلی صحبت کنیم، آقایون بیشتر کادویی را دوست می دارند که برایشان جالب باشد.

    (البته اینجا یک استثنا هم وجود دارد و مربوط می شود به کسانیکه دارای درآمد ثابتی هستند و سن و سالی از آنها گذشته؛ که در این مورد آنها بیشتر چیزی که در حال حاضر به آن نیاز دارند را ترجیح می دهند.)

    باید چیزی را پیدا کنید که آقایون از آن استفاده کنند، اما در عین حال استفاده کردن از آن نیز برایشان جالب باشد. هدیه شما نباید چیزی باشد که تنها به درد کار بخورد؛ برای مثال اگر برای یک مرد، یک ست کامل جعبه ابزار بخرید، مثل این است که برای یک خانم جارو برقی  بخرید، مگر اینکه آقا عاشق مکانیکی باشد و شما هم همان جعبه ابزاری را برایش تهیه کنید که مدتها به دنبالش بوده.

    6- از عقلتان هم کمی استفاده کنید

    آقایون هم بدشان نمی آید که احساس دوست داشته شدن بکنند؛ یک هدیه متفکرانه به راحتی می تواند در آنها احساس عشق و پشتیبانی را بیدار کند. اما به راستی چه چیز باعث می شود یک کادو متفکرانه جلوه کند؟ پیدا کردن چیزی که او دوست می دارد و به آن علاقمند است.

    هر چند وقت یکبار هم می توانید کادویی به او هدیه دهید که خودتان برایش درست کرده باشید، مثل تابلویی که بر روی آن تصویر مورد علاقه اش را نقاشی کرده اید، و یا یک جعبه پر از شیرینی های خانگی که دوست می دارد
    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

    ? لباست را به شیطان می فروشی؟
  • تحصیلدار پنج شنبه 86/10/13 ساعت 2:33 صبح
  • لباست را به شیطان می فروشی؟



     

    گرایش برخی جوانان به مد های غربی، آن هم از روی ظاهربینی و غفلت از معانی برخی مدل های مورد استفاده درمو و پوشاک، نشان دهنده فکر نکردن این جوانان در مورد فلسفه ظهور چنین مد هایی است که عمدتا سرمایه داران یهود و آمریکایی از آن حمایت می کنند تا جوانان را در غفلت و سطحی نگری نگه دارند.
    هر قدم که درخیابان های شهر برمی داری پدیده های جدیدتری به چشمانت می خورد و فکرمی کنی که از خوابی چند ساله بیدار شدی و مثل اصحاب کهف با این جامعه فاصله زیادی داری.
    این روزها برخی از جوانان جامعه که بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند بدون توجه به عوامل دخیل، اقدام به پیروی از مد های غربی کرده و برخی از آن ها حتی بی خبر از فلسفه بوجود آمدن این مدها تنها به لحاظ ظاهربینی از آن استفاده می کنند.
    برای مثال می توان استفاده از لباس هایی که نماد شیطان پرستی برروی آن ها نقش بسته و یا آرایش موهای خود به مدل هایی که مخصوص هم جنس بازان غربی است و جوانان ما تنها صورت زیبای آن مدل را در نظرمی گیرند بدون اینکه به هجمه این بی فرهنگی توجه داشته باشند را مطرح کرد .
    شیطان پرستی پدیده ای است که در قرن 19 در انگلستان تاسیس شد و سرمایه داران یهود و آمریکایی از آن حمایت می کنند، استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسی، کار روزانه شیطان پرستان است.
    رپ(Rap) و هوی متال (Heavymetal) نیز طرفداران زیادی بین نوجوانان پیدا کرده است. رپ از اصلی ترین سبک های موسیقی است که در آن از رکیک ترین الفاظ استفاده می شود و شنونده را به پرخاشگری، خشونت، وحشت، بی نظمی، مرگ، درد، سرعت و وهم دعوت می کند.
    جوانانی که از این گروه ها تقلید می کنند لباس و مدهای خود را به شکل افراد این گروه ها در می آورند.
    به گفته خود این جوانان بعضی ازمدل های مو عبارتند از: تن تنی، میکروبی، تیفوسی، تاج خروسی، دم اردکی، آناناسی، فشن (Fashion) و سیخ تو پیریز!
    مصطفی 20 سال دارد و دانشجوی رشته اقتصاد است. او در مورد مد مو می گوید: "الان موی کوتاه مده اول حجم مو رو کم می کنن که وقتی مو میره بالا خودش سیخ می ایسته یه خورده هم جلوش رو میدن پائین روی پیشونی".
    وی اضافه می کند: "سال گذشته مو را بلند می گذاشتن و کلاً به حالت سیخ رو به بالا در می آوردن. افرادی که الان اینجورین زیاد روی مد نیستن".

    مصطفی در مورد هزینه هفتگی که برای آرایش مو پرداخت می کند می گوید: "بستگی داره که تو یک هفته چند بار بیرون برم یا چند بار با دوستان جنس مخالف قرار داشته باشم یا چند بار مهمونی و پارتی برم. ولی به طور متوسط الان که دانشگاه می رم و زیاد وقت ندارم دو تا سه بار در هفته می رم آرایشگاه ، تابستون هم که بیشتر پارتی می رم و با آنها قرار می زارم چهار تا پنج بار در هفته. هر بار فقط برای حالت دادن و اتو کشیدن و چسب زدن پنج هزار تومن هزینه می کنم. برای کوتاه کردن هم هشت تا 9 هزار تومن که روی هم 14 تا 15 هزار تومن میشه. البته در طول ماه دو تا سه بار کوتاه می کنم".
    این جوان برای درست کردن ابرو که شامل برداشتن زیر و بالای ابرو و کشیدن خط ابرو است دو تا سه هزار تومان پرداخت می کند. او در خصوص مدل مو می گوید: "آرایشگاه ها ژورنال هایی دارن و مدل هاشون رو از ماهواره در می آرن ولی من هر مدلی که بهم بیاد می زنم".
    مصطفی در خصوص رفتار والدین خود می گوید: "توی خونه سعی می کنم که منو اینطوری نبینن. مثلاً سعی می کنم طوری ابرو بردارم که معلوم نشه. اگه هم معلوم بشه زیاد حساسیت نشون نمی دن ولی به مو حساس هستن، وقتی می خوام برم خونه موهام رو می شورم که معلوم نشه".
    او در خصوص انگیزه اش از این کار و میزان بها دادن به امور دیگر (مثلاً درس خواندن) می گوید:"وقتی می رم تو خیابون ومی بینم که اکثر جوونها این شکلی هستن و طالب بیشتری دارم و اینطوری می پسندن، خب منم موهام رو اینطوری می زنم. ولی درس رو یه جوری پاس می کنم دیگه...".
    آرش یکی دیگر از جوانان تهرانی که 20 سال دارد و در رشته صنایع غذایی تحصیل می کند در مقایسه با مصطفی کمتر به آرایشگاه مراجعه می کند. او در ماه چهار بار مراجعه می کند و هر بار 15 هزار تومان برای آرایش موهای خود می پردازد ولی با این حار هر دفعه که بخواهد به مهمانی برود مجبور است به آرایشگاه هم سری بزند. آرش در خصوص مدل مو می گوید: "خود آرایشگرها ژورنال دارن و ژورنال ها هم طوری هستند که همون افرادی که توی ماهواره هستند توی ژورنال هم عکسشون هست. حتی تو ژورنال ها عکس آدم های معروفی مثل دیوید بکام هم هست. ما هم مدل انتخابی رو نشون می دیم و آرایشگر هم طبق همون مدل موها رو می زنن".
    از آرش در خصوص زیر ابرو برداشتن می پرسم. او می گوید: "زیر ابرو و روی ابرو بر می دارم. خط ابروهم می کشم".
    وقتی می پرسم که چرا این طور می گردی؟ می گوید:"من موسیقی رپ و متالیکا رو دوست دارم. اونا تیپاشون اینجوریه، منم دوست دارم مثل اونا باشم. هم لباس هام و هم وضع ظاهریم مثل اونا می خوام باشه".
    دکتر سعید اسلامی جامعه شناس است و در این باره می گوید: انجام این کار برای جوانان با انگیزه های متفاوتی می تواند باشد. یعنی می تواند فردی باشد و یا اجتماعی و فرهنگی.
    وی می افزاید: این پدیده منحصر به کشور خاصی نیست بلکه در سراسر دنیا چه در شرق و چه در غرب گسترش پیدا کرده است.
    اسلامی در خصوص آسیب های این رفتار می گوید: آسیب ها بستگی به نوع تهدید دارد.
    اگر این پدیده هدایت شده باشد می تواند آسیب زا باشد در غیر این صورت تنها می تواند آسیب های فردی داشته باشد و آسیب اجتماعی چندانی نخواهد داشت.
    وی در خصوص آسیب های اجتماعی گفت: آسیب های اجتماعی که این پدیده می تواند داشته باشد این است که این کار به صورت زنجیر وار ادامه پیدا می کند و نوجوانان دیگرازاین افراد تقلید می کنند. به همین صورت نسل به نسل ادامه می یابد و در دوره های مختلف این کار ادامه می یابد و محوریت پیدا می کند و به جای این که الگوی مناسبی برای جوانان و نوجوانان داشته باشیم این رفتار برای آنها الگو می شود.
    اسلامی در ادامه می گوید: مسئله بعدی برای خود فرد است و آن انرژی و هزینه مالی است که این افراد برای مدل مو و لباس صرف می کنند. این رفتار در بین اقشار مختلف مردم وجود دارد و نوجوانان که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند دچار ناهنجاری مالی می شوند و برای پاسخ به این ناهنجاری به دنبال دزدی و... می روند. از طرفی از سوی جامعه و نگاه مردم ترد شده و دچار گوشه گیری می شوند که در نتیجه افراد انزوا طلب شده و در نهایت اجتماع پذیری این افراد دچار مشکل می شود.
    دکتر اقلیما نیز در این باره می گوید: باید از این افراد پرسید که این آرایش و هزینه کردن ها چه سودی دارد وآیا با فکر کردن دست به این کار می زنند یا نه؟
    او ادامه داد:اگر دلیل آن ها این بود که همه این کار را انجام می دهند پس ما هم انجام می دهیم نتیجه بی فکری و تقلید است و خانواده ها مسئول هستند زیرا که آن ها را راهنمایی نکرده اند.


    بابا یه نظر بدی بد نیست ها!!!( )

       1   2      >

    ? لیست کل یادداشت های پادشاه
    بیاین اینجا
    برف برف برف
    50 گیگ فضای رایگان
    مرحله 57 طرح امنیت
    [عناوین آرشیوشده]